اما تنوع و فرهنگ رواج یافته استفاده از بازاریابی شبکه ای به حدی در کشورهای توسعه یافته تاثیرگذار و زیاد شده است که می توان گفت تقریبا هر چند ماه یک بار یک گروه با سیستم جدید وارد بازار کار می شود.
دلیل رواج این سیستم ها و استقبال فراوان مردم جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه از این نوع درآمدزایی، مشکلات اقتصادی عدیده، تورم بالا، ناامنی های اقتصادی و... است. اما باید دید سیستم هایی که با بازاریابی شبکه ای به سراغ جوامع توسعه نیافته و یا در حال توسعه می روند تا چه زمانی کارآیی لازم را دارند و آیا هیچ وقت اشباع نمی شوند؟
البته گفتنی است با گذشت زمان این سیستم ها متحول شدند و با متد و روش جدیدی تحت نام Network Marketing و تجارت الکترونیکی وارد ایران شدند. اغلب آنها محصولات یک شرکت را به فروش می رساندند و ادعا می کردند که برخلاف سیستم های قبلی دارای توجیه اقتصادی و پشتوانه صنعتی هستند و هیچ ضرری به اقتصاد کشور وارد نمی کنند.
در روش های جدید افراد با آموزش هایی که می بینند یاد می گیرند که چگونه روی مردم تاثیرگذار باشند و آنها را متقاعد کنند تا وارد این چرخه شوند.
در واقع متقاعد کردن حرفه اصلی افرادی است که وارد این بازاریابی ها شده اند. افرادی که وارد این شبکه ها می شوند یکی از فعال ترین بازاریابان هستند. برگزاری مرتب و زمان بندی شده جلسات معرفی نحوه کار، گزارش کار افراد فعال و ... نشان دهنده اهمیتی است که آنها به کار خود می دهند. جدا از جلسات هفتگی که معمولا با حضور تازه واردان و تعدادی از قدیمی کارها که قصد افزایش زیر شاخه های خود را دارند، معمولا جلسات ماهانه ای با حضور صدها نفر از فعالان این شبکه برگزار می شود.
اما آنچه جالب توجه است اینکه این سیستم ها هم مانند سیستم های قبلی با مخالفت هایی روبرو می شوند.
برخی مراجع این نوع فعالیت را حرام اعلام می کنند و قرار بر این می شود که جلوی آنها گرفته شود. اما پس از مدتی این اختلاف ها برطرف شده و فعالیت این شبکه ها از سر گرفته می شود.
گاهی نیز با پخش شایعاتی در مورد متضرر شدن افرادی که وارد شبکه شده اند، تازه واردان دچار شک و دودلی شده و متقاعد کردن بسیاری از آنان تبدیل به کاری محال می شود. از جمله نمونه های پیش آمده می توان به پرونده گلدکوئست اشاره کرد که نه تنها مدت ها سوژه داغ مطبوعات بود بلکه برای اولین بار در صدا و سیما به صورت مشروح به آن پرداخته شد.
اما آیا واقعا ایرادی بر این سیستم ها وارد نبود که با وجود گذشت بیش از سه سال هیچ حرکت جدی برای ساماندهی آن صورت نگرفته است؟!
آنچه اتفاق افتاده این است که عمده ایرادات گرفته شده از این نوع فعالیت بر روی شرکت گلدکوئست بود که بیش از 3 سال است در ایران فعالیت می کند. اما بعد از گلدکوئست شرکت های دیگری مانند گلدماین و EBL وارد ایران شدند که نه تنها هنوز هیچ گونه ایرادی بر این سیستم ها گرفته نشده بلکه اخیرا یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری حتی در جهت حمایت از این نوع بازاریابی بدون توجه به ضرری که به اقتصاد ملی وارد می کند، اقدام کرده است.
به طور مثال فعالیت در شبکه EBL که حتی از بازاریابی شبکه ای نیز استفاده نمی کند و روش MLM (Marketing Multy Level Marketing) را در پیش گرفته مورد حمایت قرار گرفته است. این در حالی است که EBL بیش از سایر سیستم هایی که از روش بازاریابی شبکه ای استفاده می کنند به اقتصاد ملی خسارت وارد می کند چرا که در تجارتی مانند گلدکوئست یا گلدماین، محصول مورد معامله طلا است و طلا پشتوانه ارزی هر کشوری است اما در EBL افراد با معامله کردن یک کارت مترجم که تنها دارای اعتبار یک ساله است، عملا باعث خروج ارز بی بازگشت به کشور خواهند شد.
گفتنی است طی 7 ماه گذشته بیش از 8 هزار نفر وارد این شبکه شده اند که در مقایسه با آمار عضویت 200 نفر طی یک سال ابتدای کار گلدکوئست، حاکی از نفوذ و پیشرفت سریع این شبکه در ایران است.
شاید قبلا یکی از دغدغه های اصلی مردم برای ورود به این سیستم ها بی اعتمادی و ناآشنایی با این سیستم ها بود ولی بعد از گذشت چند سال و ورود شرکت های دیگر در این زمینه و حتی حمایت برخی مسوولان مشکل ناآشنایی و بی اعتمادی مردم نیز از بین رفته است.
آیا واقعا گسترش این سیستم ها باعث پیشرفت اقتصادی کشور می شود؟ و آیا این سیستم ها اگر در شرایط ایده آل هم رشد کنند باز کسی ضرر نخواهد کرد؟
چیزی که در واقع رخ می دهد این است که با گذشت زمان و گسترش این سیستم ها در بین مردم، زمان ورود افراد آن قدر طولانی خواهد شد که دیگر وارد شدن در این سیستم ها برای کسی که از جریان آگاه است جذاب نخواهد بود و به تدریج بازار به حالت رکود می رسد!
ولی طرفداران این سیستمها بر این باورند که این سیستمها هیچگاه اشباع نمیشوند. در واقع آنها اغلب مفاهیم روشن و تاریک را با یکدیگر میآمیزند و جلوهای خوشایند به آن میدهند. آنها میخواهند مردم را وادار سازند که در ارزشها و باورهایشان تجدیدنظر کنند.
طرفداران سیستمهای بازاریابی شبکهای
این سیستم اشباع نخواهد شد، طبق اطلاعات موجود در سایت شرکت گلدکوئست از اواخر دهه 60 تا 1992 زمان زیادی صرف مطالعه و تحقیق بر روی این سیستم شده و پیادهسازی این سیستم از 1992 تا 1998 به طول انجامیده در این مدت این شرکت توانسته یک تعادل مابین سطح درآمد مردم دنیا، میزان درک، میزان ریسکپذیری و سطح تواناییهای آنها ایجاد کند و تمام هنر، زیبایی و ظرافت کار این شرکت تحقیقات و مطالعاتی در جهت انتخاب محصولی با قیمتی است که در همه جای دنیا با ارزش ولی نسبتا گران باشد تا با ایجاد یک وقفه زمانی کوتاه برای هر شخص جهت درک و ورود به این سیستم برای فراهم کردن پول خرید سکه روال رشد این سیستم را کمی کند نماید در واقع اگر این شرکت سکههای 5 انسی ضرب میکرد شاید اصلا شبکههای آن رشد نمیکرد واگر سکههای نیم انسی یا 1/0 انسی ضرب میکرد این شبکه به سرعت رشد کرده و بازار اشباع میشد. در واقع رشد این سیستم دارای یک تصاعد بسیار کند و نرخ رشد آن بسیار بسیار کمتر از نرخ رشد جمعیت در جهان است بنابراین اگر مثلا 100 سال طول بکشد تا یک نسل از جمعیت جهان به طور کامل عوض شود 400 سال طول خواهد کشید که تمام افراد یک نسل وارد این شبکه شوند. بنابراین پس از تعویض هر نسل در نسل جدید هنوز کسانی هستند که به این تجارت وارد نشدهاند و در واقع بازار کار این تجارت هر روز در حال رشد کردن است.
طرفداران گلدماین نیز یکی از دلایل اشباع نشدن سیستم را شرایط سنی میدانند به طوریکه افرادیکه وارد این سیستم میشوند باید حداقل 18 سال سن داشته باشند.
از طرفی دیگر آنها بر این عقیدهاند که در بین همه مردم دنیا که بیش از 000/000/400/6 نفر هستند هر ساله تعداد زیادی افراد وجود دارد که از 17 سال به 18 سال میرسند.
محاسبات چه میگوید
اگر این سوالها را از یک طرفدار بازاریابی زنجیرهای بپرسید به شما جواب خواهد داد خیلی زیاد، قرنها و شاید هم هیچ وقت.
ولی شما با یک ماشین حساب ساده میتوانید جواب سوال را پیدا کنید؛ رشد مجموعه افرادی که وارد این شبکهها میشوند بسیار بیشتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور می شود. به دنباله اعداد زیر توجه کنید. این دنباله با یک آغاز میشود و هر جمله دو برابر جمله قبلیاش است. اگر ابتدای کار را مرحله صفر فرض کنیم، عدد به دست آمده در مرحله nام برابر 2¬، یعنی حاصلضرب 8 بار 2 است.
...،16384 ،8192،4096¬، 2048، 1024، 512، 256، 128، 64، 32، 16، 8، 4، 2، 1 مشاهده میشود در مرحله دهم 1024 و در مرحله چهاردهم بیش از شانزده هزار نفر، در مرحله هفدهم بیش از صد هزار نفر و در مرحله بیستم بیش از یک میلیون نفر وارد این سیستمها شدهاند! فکر میکنید در چه مرحله به ده میلیارد نفر برسد؟ بعد از چند قرن؟
در مرحله بیست و چهارم شانزده میلیون، در مرحله سیام یک میلیارد و د رمرحله سی و چهارم بیش از هفده میلیارد نفر وارد شدهاند! و اگر هر مرحله را یک ماه فرض کنیم این زمان کمتر از سه سال خواهد بود و نه در حدود چند قرن!
نکته بسیار مهم این است که همه کسانی که وارد این سیستمها شدهاند برای جبران ضرر اولیه و رسیدن به سودهای وعده داده شده، رکود بازار و وضعیت بدو پیش آمده برای خود را مخفی میکنند و با راضی نشان دادن خود مشتریان بیچاره جدیدی را به زیرشاخههای خود اضافه میکنند! این افراد در مواجهه با طعمه خود چنان وانمود میکنند که گویی چند روزی بیشتر نیست که به دنبال مشتری میگردند و این در حالی است که چندین ماه وقتشان را برای این کار بیهوده از دست دادهاند.
برای روشن تر شدن این محاسبات به مثال زیر توجه کنید.
در کشور روسیه، در سالهای قبل از حکومت شوروی (اکتبر 1917) کسانی بودند که برای فروش کالاهای خود، دست به ابتکارهای جالبی میزدند. آنها کار خود را از اینجا آغاز میکردند که مثلاً در روزنامهها و مجلههای پرتیراژ آگهی زیر را تبلیغ میکردند: کم نبودند کسانی که فریب این تبلیغها را میخوردند و خواهش میکردند که مؤسسه، شرایط این خرید غیر عادی را برای آنها بفرستد.
آنها در پاسخ تقاضای خود اطلاع مختصری دریافت میداشتند که بنابرآن میفهمیدند:
برای آنها در مقابل 10 روبل دوچرخه فرستاده نمیشد، بلکه 4 بلیت داده میشد که باید هر یک از آنها را به یکی از آشنایان خود بفروشند. 40 روبل که به این ترتیب جمع میشد، باید به مؤسسه تحویل داده میشد تا دوچرخه برای آنها فرستاده شود. به این ترتیب به راستی، دوچرخه برای خریدار 10 روبل تمام میشد زیرا 40 روبل بقیه را او از جیب خود نپرداخته بود.
در حقیقت علاوه بر پرداخت 10 روبل پول نقد، خریدار میبایستی زحمت فروش بلیتها را به آشنایان خود تحمل کند، ولی این زحمت کوچک به حساب نمیآمد.
موضوع این بلیتها چه بود؟ کسی که آنها را میخرید، در مقابل پرداخت 10 روبل چه نفعی میبرد؟ در حقیقت، صاحب هر بلیت، این حق را داشت که در مؤسسه آن را با 5 بلیت دیگر معاوضه کند، به دیگر سخن میتوانست این امکان را به دست آورد که 50 روبل برای تهیه دوچرخه فراهم کند، در حالی که در مقابل آن تنها 10 روبل پرداخته بود (یعنی قیمت بلیت). صاحبان بلیتهای جدید هم این حق را داشتند که در مقابل بلیت خود 5 بلیت برای انتشار دریافت کنند و الی آخر.
در نگاه اول، هیچگونه نیرنگی به چشم نمیخورد. وعده تبلیغها انجام میشد و دوچرخه برای خریدار، تنها 10 روبل تمام میشد. مؤسسه هم در این زمینه ضرر نمیکرد، زیرا در مقابل کالای خودش قیمت کامل آن را میگرفت.
ولی در حقیقت، همه این بازیها بدون تردید یک تقلب و حقهبازی است. این کلاهگذاری بر این پایه است که در فروش بلیت آن قدر شریک وارد میکردند، که دیگر امکان فروش آنها وجود نداشت. و هم اینها بودند که جریمه اختلاف بین 50 روبل قیمت دوچرخه و 10 روبل پرداختی به موسسه را میپرداختند. دیر یا زود ولی ناگزیر زمان آن میرسید که دارندگان بلیت نمیتوانستند برای بلیتهای خود مشتری پیدا کنند. اگر زحمت این را به خودتان بدهید و با قلم و کاغذ حساب کنید که عده افراد با چه سرعتی زیاد میشود، میتوانید به خوبی لحظه فرا رسیدن زمان توقف فروش بلیتها را بفهمید.
اولین دسته خریدار، که بلیت خود را به طور مستقیم از موسسه میگیرد، تقریباً بدون هیچ زحمتی برای بلیتهای خود خریدار پیدا میکند: هر یک از اعضای این دسته نیز به نوبه خود یک دسته چهار نفری برای فروش بلیتها به وجود میآورد.
این چهار نفر باید 4x5 یعنی 20 خریدار برای بلیتهای خود پیدا کنند و آنها را متقاعد کنند که این خرید شامل سودهایی برای آنهاست. فرض میکنیم که در این کار موفق شوند و 20 خریدار برای خود پیدا کنند. «بهمن» جلو میرود. 20 خریدار جدید باید بلیتهای خود را به 20x 5 = 100 نفر دیگر بدهند.
تا حالا هرکدام از افرادی که برای بار اول به موسسه مراجعه کردهاند، در داخل «بهمنی» که تشکیل دادهاند به اندازه:
نفر 125= 100 + 20 + 4 + 1
را گرد آوردهاند. از این 125 نفر تنها 25 نفر دوچرخه خود را گرفتهاند و 100 نفر بقیه امیدوارند که به دوچرخه برسند و در مقابل این امید 10 روبل پرداختهاند.
حالا دیگر «بهمن» از بین آشنایان نزدیک خارج میشود و به طرف شهر سرازیر میشود، جایی که پیدا کردن آشنا و همراه، سخت و سختتر میشود. 100 نفر اخیر صاحب بلیت باید 500 همشهری جدید برای بلیتهای خود پیدا کنند که آنها هم به نوبه خود، نیاز به 2500 قربانی جدید دارند. شهر به سرعت از بلیتها اشباع میشود و پیدا کردن داوطلب برای خرید بلیت کار بسیار مشکلی میشود.
میبینید که تعداد افراد جمع شده در این «بهمن»، به همان سرعتی پیش میرود که ما وقتی درباره انتشار شایعه صحبت میکردیم، با آن روبهرو شدیم.
این است هرم عددی که در این باره به دست میآید:
1، 4، 20، 100، 500 ، 2500 ، 12500، 62500
اگر شهری بزرگ باشد و تمام مردم شهر هم امکان دوچرخهسواری را داشته باشند، در دور هشتم 5/62 هزار نفر از جمعیت شهر را فرا میگیرد. و دیگر باید «بهمن»تمام شود، چون همه افراد در آن فرو رفتهاند. ولی تنها 20 درصد آنها صاحب دوچرخه شدهاند و بقیه 80 درصد در دست خود بلیتهایی دارند که نمیدانند آنها را به چه کسی عرضه کنند. برای شهرهای با جمعیت زیادتر و حتی برای پایتختهایی که جمعیت میلیونی دارد، زمان اشباع چند دور دیرتر فرامیرسد، زیرا تعداد افرادی که در «بهمن» جمع شدهاند با سرعت باورنکردنی رو به افزایش میگذارد.
قشرهای بعدی هرم عددی ما چنین است:
312500، 1562500، 7812500 ، 39062500
همانطور که میبینید «بهمن» میتواند در دور دوازدهم، جمعیت یک کشور بزرگ را، به طور کامل، در خود جمع کند که 80 درصد این جمعیت، گرفتار نیرنگ بانیان این «بهمن» شدهاند.
حالا میبینیم که موسسه با به وجود آوردن این «بهمن» به چه نتیجهای رسیده است. موسسه 80 درصد مردم را وادار به پرداخت پول کالا میکند، در حالی که خود کالا تنها به دست 20 درصد جمعیت میرسد. به دیگر سخن، این موسسه چهار نفر را مجبور میکند که جور نفر پنجم را بکشند. علاوه بر این، موسسه، به این ترتیب، تعداد زیادی کارمند فعال پیدا میکند، که به طور مجانی برای فروش کالا، فعالیت میکنند. اژدهای عدد، که زیر این کلاهبرداری، خود را از دیدهها پنهان کرده است، کسانی را تنبیه میکند، که نمیتوانند با محاسبههای عددی برای حمایت از منافع خود، در مقابل حقهبازها، دفاع کنند.
منبع: روزنامه پول
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.