دوچرخه با 10 روبل
هر کس میتواند با پرداخت 10 روبل مالک دوچرخه شود.
از این موقعیت استفاده کنید.
به جای 50 روبل فقط 10 روبل
شرایط خرید به طور مجانی در اختیار شما گذاشته میشود.
کم نبودند کسانی که فریب این تبلیغها را میخوردند و خواهش میکردند که مؤسسه، شرایط این خرید غیر عادی را برای آنها بفرستد.
آنها در پاسخ تقاضای خود اطلاع مختصری دریافت میداشتند که بنابرآن میفهمیدند:
برای آنها در مقابل ۱۰ روبل دوچرخه فرستاده نمیشد، بلکه ۴ بلیت داده میشد که باید هر یک از آنها را به یکی از آشنایان خود بفروشند. ۴۰ روبل که به این ترتیب جمع میشد، باید به مؤسسه تحویل داده میشد تا دوچرخه برای آنها فرستاده شود. به این ترتیب به راستی، دوچرخه برای خریدار ۱۰ روبل تمام میشد. زیرا ۴۰ روبل بقیه را او از جیب خود نپرداخته بود.
در حقیقت علاوه بر پرداخت ۱۰ روبل پول نقد، خریدار میبایستی زحمت فروش بلیتها را به آشنایان خود تحمل کند، ولی این زحمت کوچک به حساب نمیآمد.
موضوع این بلیتها چه بود؟ کسی که آنها را میخرید، در مقابل پرداخت ۱۰ روبل چه نفعی میبرد؟
در حقیقت، صاحب هر بلیت، این حق را داشت که در مؤسسه آن را با ۵ بلیت دیگر معاوضه کند، به دیگر سخن میتوانست این امکان را به دست آورد که ۵۰ روبل برای تهیه دوچرخه فراهم کند، در حالی که در مقابل آن تنها ۱۰ روبل پرداخته بود (یعنی قیمت بلیت). صاحبان بلیتهای جدید هم این حق را داشتند که در مقابل بلیط خود ۵ بلیت برای انتشار دریافت کنند و الی آخر.
در نگاه اول، هیچگونه نیرنگی به چشم نمیخورد. وعده تبلیغها انجام میشد و دوچرخه برای خریدار، تنها ۱۰ روبل تمام میشد. مؤسسه هم در این زمینه ضرر نمیکرد، زیرا در مقابل کالای خودش قیمت کامل آن را میگرفت.
ولی در حقیقت، همه این بازیها بدون تردید یک تقلب و حقهبازی است. این کلاهگذاری بر این پایه است که در فروش بلیت آن قدر شریک وارد میکردند، که دیگر امکان فروش آنها وجود نداشت. و هم اینها بودند که جریمه اختلاف بین ۵۰ روبل قیمت دوچرخه و ۱۰ روبل پرداختی به موسسه را میپرداختند. دیر یا زود ولی ناگزیر زمان آن میرسید که دارندگان بلیت نمیتوانستند برای بلیتهای خود مشتری پیدا کنند. اگر زحمت این را به خودتان بدهید و با قلم و کاغذ حساب کنید که عده افراد با چه سرعتی زیاد میشود، میتوانید به خوبی لحظه فرا رسیدن زمان توقف فروش بلیتها را بفهمید.
اولین دسته خریدار، که بلیت خود را به طور مستقیم از موسسه میگیرد، تقریباً بدون هیچ زحمتی برای بلیتهای خود خریدار پیدا میکند: هر یک از اعضای این دسته نیز به نوبه خود یک دسته چهار نفری برای فروش بلیتها به وجود میآورد.
این چهار نفر باید ۴x۵ یعنی ۲۰ خریدار برای بلیتهای خود پیدا کنند و آنها را متقاعد کنند که این خرید شامل سودهایی برای آنهاست. فرض میکنیم که در این کار موفق شوند و ۲۰ خریدار برای خود پیدا کنند. «بهمن» جلو میرود. ۲۰ خریدار جدید باید بلیتهای خود را به ۲۰x ۵ = ۱۰۰ نفر دیگر بدهند.
تا حالا هرکدام از افرادی که برای بار اول به موسسه مراجعه کردهاند، در داخل «بهمنی» که تشکیل دادهاند به اندازه:
نفر ۱۲۵= ۱۰۰ + ۲۰ + ۴ + ۱
را گرد آوردهاند. از این ۱۲۵ نفر تنها ۲۵ نفر دوچرخه خود را گرفتهاند و ۱۰۰ نفر بقیه امیدوارند که به دوچرخه برسند و در مقابل این امید ۱۰ روبل پرداختهاند.
حالا دیگر «بهمن» از بین آشنایان نزدیک خارج میشود و به طرف شهر سرازیر میشود، جایی که پیدا کردن آشنا و همراه، سخت و سختتر میشود. ۱۰۰ نفر اخیر صاحب بلیط باید ۵۰۰ همشهری جدید برای بلیتهای خود پیدا کنند که آنها هم به نوبه خود، نیاز به ۲۵۰۰ قربانی جدید دارند. شهر به سرعت از بلیتها اشباع میشود و پیدا کردن داوطلب برای خرید بلیت کار بسیار مشکلی میشود.
میبینید که تعداد افراد جمع شده در این «بهمن»، به همان سرعتی پیش میرود که ما وقتی درباره انتشار شایعه صحبت میکردیم، با آن روبهرو شدیم.
این است هرم عددی که در این باره به دست میآید:
اگر شهری بزرگ باشد و تمام مردم شهر هم امکان دوچرخهسواری را داشته باشند، در دور هشتم ۵/۶۲ هزار نفر از جمعیت شهر را فرا میگیرد. و دیگر باید «بهمن»تمام شود، چون همه افراد در آن فرو رفتهاند. ولی تنها ٪۲۰ آنها صاحب دوچرخه شدهاند و بقیه ٪۸۰ در دست خود بلیتهایی دارند که نمیدانند آنها را به چه کسی عرضه کنند. برای شهرهای با جمعیت زیادتر و حتی برای پایتختهایی که جمعیت میلیونی دارد، زمان اشباع چند دور دیرتر فرامیرسد، زیرا تعداد افرادی که در «بهمن» جمع شدهاند با سرعت باورنکردنی رو به افزایش میگذارد.
قشرهای بعدی هرم عددی ما چنین است:
همانطور که میبینید «بهمن» میتواند در دور دوازدهم، جمعیت یک کشور بزرگ را، به طور کامل، در خود جمع کند که ٪۸۰ این جمعیت، گرفتار نیرنگ بانیان این «بهمن» شدهاند.
حالا میبینیم که موسسه با به وجود آوردن این «بهمن» به چه نتیجهای رسیده است. موسسه ٪۸۰ مردم را وادار به پرداخت پول کالا میکند، در حالی که خود کالا تنها به دست ٪۲۰ جمعیت میرسد. به یگر سخن، این موسسه چهار نفر را مجبور میکند که جور نفر پنجم را بکشند. علاوه بر این، موسسه، به این ترتیب، تعداد زیادی کارمند فعال پیدا میکند، که به طور مجانی برای فروش کالا، فعالیت میکنند. اژدهای عدد، که زیر این کلاهبرداری، خود را از دیدهها پنهان کرده است، کسانی را تنبیه میکند، که نمیتوانند با محاسبههای عددی برای حمایت از منافع خود، در مقابل حقهبازها، دفاع کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.