شما پس از دیدن این مستند و بکار بستن این راز مهم و بسیار ساده پس از مدت کوتاهی بهراحتی میتوانید خوشبخت زندگی کنید. این رؤیایی است که ذهن باهوشترین دانشمندان را از زمان انیشتین شیفته خود ساخته است. اکنون دانشمندان آن را پیدا کردهاند، یک تئوری هیجانانگیز، که نفس دانشمندان را گرفت.
ریشه تب تبلیغاتی قانون جذب بازمیگردد به فیلم راز به کارگردانی درو هریت Drew Heriot در سال ۲۰۰۶. این فیلم روایی که اساساً تلاشی است در معرفی یک مفهوم گنگ و بیپشتوانه تحت عنوان “قانون جذب” یا همان Law of Attraction ، بر مبنای کتابی به همین نام نوشتهی راندا برن که تهیهکنندگی این فیلم را نیز برعهده داشته است. کتاب راز بیش از ۶ میلیون نسخه به فروش رسیده و دیویدی آن نیز بیش از ۶۵ میلیون دلار سود عاید مجریان آن کرده است.
البته تا اینجای کار ظاهراً مشکلی نیست. عدهای پیشنهاد و راهکارهایی برای موفقیت و ثروتمند شدن میدهند و عدهای نیز این پیشنهادها را میخرند. اما موضوع به همینجا ختم نشده و مشکل آنجایی آغاز میشود که سخن از اثبات علمی یا اصطلاحاً (علمی) بودن داستان راز به میان میآید. آنها تلاش میکنند برنامه خود را (علمی) یا به عبارتی (مورد تائید علم) نشان دهند. به همین جهت در برنامههای فریب عمومی جدید؛ دیگر صحبتی از آل؛ بختک؛ یک سر و دو گوش و غیره نیست. صحبت از متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و کیهان و مهندسی نرمافزار مولکول است کلمات باید پرطمطراق و پرطنین باشند تا مخاطب ناآگاه تصور کند با یک موضوع علمی یا دستکم مورد تائید علم مواجه شده است و تسلیم شود. حتی برنامه فریب عمومی عرفان حلقه که تصور میکنند با گذاشتن کامنت + و علامت نقطه در استاتوسهای فیسبوک میتوانند بیماریها را درمان کنند نیز بهجای کلمه (جن) از تعبیر (موجودات غیر ارگانیک) استفاده میکنند تا محتوای عقایدشان خرافی و کهنه به نظر نرسد.
باری، طبق معمول نخستین قربانی از بین مفاهیم علمی؛ فیزیک کوانتومی است که به عنوان مرغ عزا و عروسی؛ در اغلب عوامفریبیهای روزگار ما مورد استفاده قرار میگیرد.در مستند راز از دانشمندان و مشاهیری صحبت میشود که به ادعای فیلم از یک راز بهخصوص باخبر بودهاند. سراسر برنامه راز؛ القای این ایده است که نیوتن، گالیله، داوینچی، اینشتین، آلفرد هیچکاک، مادام کوری و دیگران رازی را میدانستهاند که حالا دوباره کشف شده است و در قالب DVD به مردم عرضه میشود.
چرا تعالیم مجموعهی “مستند راز” یک برنامهی فریب عمومی محسوب میشود؟
برنامههای فریب عمومی از جنس شبهعلم و خرافات معمولاً اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند. تناقض؛ اطلاعات جعلی و مخدوش و فرافکنی و آمارهای غلط و سوءاستفاده از واژگان حیطه علم. راز نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدیهی است که در این نوشتار ؛ مجال بررسی دقیق و ذکر تمامی مصداقها نیست. به همین جهت برای هر یک از نشانگان برنامه فریب عمومی؛ تنها به ذکر مثالهای کوتاه اکتفا میکنیم.
۱. تناقض: مثلاً تبلیغات برنامه راز با یک تناقض آشکار تاریخی میگوید “این راز از زمان انیشتین ، ذهن باهوشترین دانشمندان را شیفته خود ساخته است”، و هیچ توضیحی به دست نمیدهد که اگر این راز از زمان اینشتین ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده پس نیوتن ، گالیله ، داوینچی چطور از این راز باخبر بودهاند؟!
۲. اطلاعات جعلی و مخدوش: آنچه که مجموعه راز سعی در ترویج آن دارد به وضوح مبتنی بر اطلاعات مغشوش و بدون پشتوانه منطقی و استدلالی و بعضاً به واسطه درک ناصحیح از مفاهیم علمی است. دلیل آنهم واضح است. راز میگوید: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
این ادعا بههیچعنوان قابل تائید یا رد کردن نیست. میتوان هزاران تجربه را تصور کرد که در آن انسان به چیزی فکر کرده و آن چیز به دست نمیآید. درعینحال میتوان تجربیاتی را تصور کرد که در آن فرد به چیزی فکر کرده و آن را به دست میآورد. با این وجود چنین ادعایی بهوضوح، علمی نیست. تجربیات علمی باید تکرارپذیر باشند و هرکسی در هر جای دنیا کذب و صدق ادّعا را به سنجه آزمایش بگذارد و به نتایج یکسانی برسد. همانطور که صدق و کذب معادلات ماکسول، قانون دوم ترمودینامیک، و بقای مومنتوم را در هر آزمایشگاهی در سراسر دنیا میتوان آزمود و برای اثبات تجربی آنها نیازی به دستچین کردن اطلاعات ورودی و انتشار نتایج گزینشی و دستکاریشده نیست. اما ادعای فوق را در هیچ آزمون مستقلی نمیتوان اثبات نمود. برای اثبات این آزمون باید تعدادی آزمونپذیر را با رعایت ملزومات و استانداردهای آزمایشگاهی مثلاً به دو یا چند گروه آزمایشگاهی دستهبندی نمود ،و از عدهای خواست که به یک موضوع بخصوص فکر کنند و دسته دوم نیز به آن موضوع فکر نکنند. و در پایان ظرف مدت معیّنی نتایج را به لحاظ آماری تحلیل و بررسی نمود . درصورتیکه این آزمون بارها و بارها و با رعایت ضوابط علمی، تکرار شده و هر بار نتایج معنادار به دست آمد آنگاه میتوان گفت: به هر چیز فکر کنی آن را به دست میآوری!
آنچه که برنامهی راز سعی دارد القا کند مبتنی بر هیچ اثبات علمی یا روش آزمون تجربی نیست . این ادعا آشکارا با قواعد منطق سلیم در تناقض است. برای نمونه تجربهای را تصور کنید که دو مربی تیم فوتبال هرکدام افکارشان را در این جهت منسجم میکنند که پیروز میدان باشند. هر دو بر مبنای آنچه که قانون جذب میگوید اندیشه خود را در این جهت هماهنگ میکنند که در میدان برنده باشند. اما بهراستی قانون جذب به سود کدامیک عمل میکند؟ مگر نه این است که پیروزی یک تیم مستلزم شکست تیم دیگر است؟
۳. فرافکنی: اگر از مجریان برنامهی فریب عمومی راز و قانون جذب بپرسید که چرا قانون جذب؛ کار نکرده و تأثیری در زندگیتان نداشته است تمام تقصیر را به گردن شما خواهند انداخت. این کتاب میگوید:
گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام میدهی و نتیجهای نمیگیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیونها مردم دیگر مانند خودت نمیتوانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت میکنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب
۴. آمارهای غلط: برنامه راز لبریز است از آمارهای ساختگی و غلط. برای مثال ؛ فیلم در توجیه ناکارآمدی ایده قانون جذب به شخصی بنام دکتر بروس لیپتون استناد میکند که میگوید:
در واقع ۹۹درصد (به این رقم دقت کنید!) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست. و هیچ توضیحی مبنی بر اینکه ۹۹% را از کجا دریافته به دست نمیدهد.
۵. سوءاستفاده از واژگان حیطه علم: نکته جالب توجه دیگری که در شبهعلم بودن موضوع قانون جذب نباید از نظر مغفول داشت ، بهکارگیری تعابیر غلط و مبتنی بر سوءبرداشت از واژگان و مفاهیم علمی است. مجریان قانون جذب نیز مثل سایرین دست به دامان تشبیهات علمی و همچنین استقراض از فیزیک میشوند تا بهنوعی مخاطب ناآگاه که دانشی در زمینه فیزیک ندارد تحت تأثیر قرار گرفته و باور کند که این قانون ، در علم نیز مسبوق به سابقه است و کاربرد دارد. در زیر یک نمونه از این استدلالها را بی کموکاست نقل میکنیم:
درواقع همانطور که آهنربا، خاصیت جذب آهن را دارد، ذهن انسان نیز قابلیت جذب دارد و همان چیزی را جذب میکند که به آن میاندیشد. انرژی ذهنی شما همچون مغناطیسی قدرتمند عمل میکند تا شرایط، وقایع و رویدادهایی را که به جذب آن خواسته منجر میشود بهسوی شما بکشاند.
بررسی علمی و نگاه متخصصان به این کتاب و فیلم:
از نگاه علم چیزی به نام قانون جذب وجود ندارد. از دید روانشناسان مثبت اندیشی امری است که میتواند کمک کند تا شما انرژی، برنامهها و تلاشتان را بر روی کار خود متمرکز کنید و به همین علت موفق شوید، اما این بدان معنا نیست که تنها با فکر کردن به یک موفقیت دست یابید بلکه موفقیت شما حاصل برنامهریزی و تلاش جدی شماست. برخی محققان حتی از این امر نیز فراتر رفتهاند و نشان دادهاند که قانون جذب افسانهای بیش نیست. در تحقیقی که توسط محققان دانشگاه هامبورگ صورت گرفت مشخص شد وقتی مغز ما به موضوعی بیش از اندازه فکر میکند نهتنها باعث دستیابی به آن نمیشود بلکه مغز به گمان آنکه آن موضوع خاص وجود دارد، کمتر به شکل عملی به آن پرداخته و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. بهعلاوه میزان انرژی الکترومغناطیس که از مغز انسان، در زمان فکر کردن به علت فعالیتهای بیولوژیکی که صورت میگیرد، ساطع میگردد بسیار کمتر از آن است که بتواند باعث تغییرات فیزیکی در اطراف ما شوند و تغییرات ذهنی ما به شکل فیزیکی هیچ اثری بر جهان ندارند.
انتقادات صریح و جدی علمی، روانی و فلسفی نیز به این کتاب وارد است. بسیاری از منتقدان معتقدند تنها کسانی که این کتاب باعث موفقیت و ثروتمندی آنها شده نویسنده و ناشر این فیلم و کتاب بودهاند. همچنین منتقدان معتقدند که این کتاب امیدهای واهی و بیهودهای به مخاطبانش میدهد که عموماً دارای اثرات منفی است. باربارا ارنقایش نویسنده و از منتقدان اجتماعی نیویورکتایمز درمقالهای مفصل به این کتاب پرداخته و نوشته که باورمندان این کتاب لابد بیماریهای خود را رها میکنند و فقط امیدوارند بهبود یابند. یا لابد کسانی که به بلایای طبیعی گرفتار شده و در زلزله و سونامی جان خود را از دست میدهند در فرکانس همین واقعه بودهاند و حقشان چنین مرگ دردناکی است. جدا از این استفاده از این فیلم و کتاب بهعنوان عاملی برای پیشرفت کاری، نوعی حیلهگری و تحمیق افراد است.
میشل گولدبرگ از دانشگاه کالیفرنیا USC در مقاله دیگری نوشت “بهعنوان یک باور به مثبت اندیشی این کتاب به خواننده میگوید «وقت ذهنت را تغییر بده، سپس تو میتوانی هر چیزی را داشته باشی». این خیلی نگرانکننده است و میتواند بهشدت برای شرایط روانی و تصمیمسازی افراد خطرناک باشد چرا کهفرد با این باور عملاً شرایط واقعی و منطقی پشت هر مشکل را ندیده میگیرد. به بیان دیگر این تفکر «سرزنش و تحقیر قربانی/مظلوم و تشویق ظالم/سیستم حاکمه» را گسترش میدهد. فرد از «واقعیتی سخت که میگوید شکستش نتیجه تلاش ناکافی بوده» به سوی این باور پرواز میکند که «کسانی که شکست میخورند به شکل ذاتی و فردی بازنده و قربانی هستند». ما نباید منفی فکر کنیم اما باید واقعیات را ببینیم و منطقی باشیم. باید درست و عاقلانه مشکل را درک کنیم و ببینیم چطور باید با آن روبرو شویم.”
کریستوفر چابریس و دنیل سیمونز نیز در مقالهای در سال ۲۰۱۰ در مورد این کتاب مینویسند: “این دیگر آخرالزمان است. رابطه آهنربایی و رازآلود و ارتباط به فیزیک کوانتوم! هرجا شنیدید که کسی قصد دارد با توضیحات غریبی از فیزیک عملکرد ذهن شما را توضیح دهد بلافاصله فرار کنید! امروز ما علومی بنام روانشناسی و نوروساینس داریم که به شکلی کاملاً علمی و روشن جواب سؤالات اینچنینی را دارند. عوامفریبان شبهعلمی با «توهم دانستن» سعی میکنند به شما بقبولانند که چیزها را بهتر از دیگران درک کردهاند”
پروفسور لیزا رندل محقق فیزیک ذرات و کیهانشناسی دانشگاه هاروارد است. او پس از اتمام تحصیلاتش در هاروارد مدتی استاد و محقق در دانشگاه پرینستون و MIT بود و سپس بهعنوان استاد فیزیک به هاروارد برگشت. او یکی از چهرههای سرشناس فیزیک جهان است.پروفسور رندل در کتاب«کوبیدن در بهشت: چگونه فیزیک و تفکر علمی روشناییبخش جهان است» مینویسد “خیلی نگران کننده است که نویسنده این کتاب هیچ تحصیلات فیزیک ندارد و حتی شاید در مدرسه هم فیزیک نیاموخته و مدعی است امروز کتابهای بسیار پیچیده فیزیک و کوانتوم را میخواند و کاملاً میفهمد چون دلش خواسته که بفهمد(!) و از آن نگرانکنندهتر اینکه بدون دانش کافی در مورد این موضوعات مینویسد و افرادی آن را میخوانند”
موسسه «تحقیقات علمی» در مقالهای ویژه بنام «رازها و دروغها» نوشت ” مشکل این است که نه کتاب و نه فیلم بر اساس واقعیت و علم نیستند!“
نتیجهگیری
هیچکس منکر تأثیر تفکر و روحیه مثبت در بهبود زندگی روزمره نیست. بدیهی است اگر کسی رفتار اجتماعی معتدل و جذاب داشته باشد دوستان بهتر و بهتبع آن محتملاً موقعیتهای بهتری برای کسبوکار و زندگی پیدا میکند. اما این موضوع اساساً یک بحث روانشناختی (یا به عبارتی جامعهشناسی) است و ابداً هیچ ارتباطی به یک قانون موهوم و بیپایه به نام قانون جذب ندارد.
منابع:
در این مقاله سعی شده با لینک کردن منابعی که در متن گفته شده است مخاطب را جهت تسهیل در اطمینان از درستی مطالب یاری نماید.
این مقاله به کوشش عرفان کسرایی (پژوهشگر مطالعات علم دانشگاه کاسل آلمان) و همکاری گروه مشاوران علمی وبسایت گمانه نوشته شده است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.