آری فقط نتورک نه

خدایا برای همه خوشبختی میخواهم....

آری فقط نتورک نه

خدایا برای همه خوشبختی میخواهم....

آری فقط نتورک نه

**ابتدا تحقیق سپس عمل کنیم**
**ابتدا مشورت سپس باور کنیم**
**ابتدا فکر سپس انتخاب کنیم**
**نظر یادت نره**

آخرین نظرات
نویسندگان

گروه اقتصادی برهان/ فاطمه اسماعیلی؛ باورسازی به حضور در «بهشت کوئیست» و معرفی آن به عنوان تنها بستر موجود برای رسیدن افراد به آرزوهای باور نکردنیشان یکی از اصلیترین اقدام‌های فعالان کوئیست جهت ارایه‌ی توضیح (پرزنت) و جذب افراد به کوئیست میباشد.

 

در جریان برنامهریزی جهت تغییر افراد، آن‌چه باعث و تنها وارث موفقیت در زندگی مردم می‌باشد، کوئیست است و کوئیست تنها شغل موفق و تنها راه رسیدن هر فرد به موفقیت نامیده میشود و کار به جایی میرسد که کوئیست مقدسترین واژه برای فعالان این حوزه  میشود و ارکان فعال در آن ارکانی هستند که باید ضمن تابعیت و الگو شدن حتی در بعضی رفتارها مورد تقدیس قرار گیرند و این از آن‌جا ریشه میگیرد که فرد پس از طی مراحلی، کوئیست را مرجع تمام نیازهای برآورده شده‌ی خود میداند.

 
وقتی از طرفی کوئیست تنها راه رسیدن فرد به اهداف باشد و از طرف دیگر فرد همه‌ی مشکلات را از خود ببیند و اگر هر نقصی را – حتی اگر در کار باشد- با تلقین از خود براند، فرد هر روز در پی آرزوهای خود به تنها راه سعادت و خوشبختی میپردازد که آن کوئیست است و چون دیگر نمیتواند از ذهن و پروردههای خود فرار کند در جبری روانی رو به سوی تغییر نگرش خود آورده، همان را میاندیشد که کوئیست به او منتقل میکند و این در حالی است که ذهن اولین قدم در تغییر آن‌چه اعتقاد نامیده میشود را برداشته و ذهن و اعتقاد او آن را می‌طلبد که کوئیست میطلبد.
 
برای جذب و تشکیل یک سازمان بر اساس آن‌چه عرضه میشود، جامعه‌ی هدف انتخاب می‌گردد. آن‌چه در کوئیست ارایه میشود به غیر از سکه، ساعت و ... تفکری است که آن را به پیش میبرد. تفکری که ضمن برانگیخته کردن نیازها و رویاهای مادی که در بعضی مواقع از حد توان فرد بالاتر است مفاهیمی را دنبال میکند که هر لحظه به فرد این مسأله را القا می‏کند که میتواند آقای عالم شود و به هر چیز که میخواهد مسلط شده و به همه چیز برسد. این عصاره‌ی هیجانی، مقصدش نسل جوان جامعه و هر آن کسی است که نیازهای مضاعف او و توهم عقبماندگی اقتصادیش در وی عقدهها و مشکلات فراوانی ایجاد کرده است.
  
«افزایش روز افزون رقابت به منظور پیش افتادن در زندگی از سویی و نابسامانیهای اقتصادی از سوی دیگر مردم را سرخورده و افسرده میکند و بدین ترتیب نفرت آن‌ها نسبت به مقام‌های عالیرتبه‌ی اداری، مذهبی و سیاسی اوج میگیرد. طلا به عنوان وسیلهای برای ارضای نیازهای مردم مورد توجه واقع میشود، ظرفیت مردم به مرز انفجار میرسد و برای قیام آماده میشوند. قیام مردم برای کسب ثروت است نه گسترش خوبی‌ها؛ زیرا این قیام از نفرت منعبث میشود. به بیان دیگر نفرت طبقه‌ی محروم از طبقه‌ی ممتاز جامعه، موجب قیام میگردد. قشرهای پایین جوامع غیریهودی در پی رهنمودهای ما برضد طبقه‌ی ممتاز به پا میخیزند و سرانجام با حریفمان یعنی علمای غیریهودی بر سر قدرت به نبرد میپردازند.»
 
این جملات بخشی از پروتکل شماره‌ی 5 دانشوران صهیون است. لذا پی‌گیری و گرایش افرادی که دارای ویژگیهای خاص، رویاها و نیازهای مادی و روحی هستند اصلیترین عناوین گزینشی جهت ارایه‌ی توضیح (پرزنت) و جذب به کوئیست میباشند که در آموزش‌ها به اعضا تدریس میشود.
 
جذابیت ناشی از رسیدن افراد به تمام اهدافی که در طول عمر خود آرزوی آن را داشتند و حل همه‌ی مشکلات در کنار وجود یک فرصت که حال کوئیست برای او ایجاد نموده است شرایطی ایجاد میکند که فرد با تصویرسازی آرزوهایش شروع به بالا بردن هیجانات خود می‌نماید. تمرکز بر این اهداف و غرق شدن در آن‌ها هیچچیزی جز هدف و تصویر لذتبخشِ رسیدن به آن‌ها را برای فرد باقی نمیگذارد تا در شرایطی ویژه فرد برای اولین بار در زندگی خویش احساس رسیدن و ثروتمند شدن را چون خوابی شیرین هر آن، تجربه نماید.
 
حمایت بالاسری؛ گزارههای حمایت جهت تقویت روحیه، عزت و باور به آینده، هم هدفی و تعهد به رساندن است. او هم‌چنان افرادی را که در کنار خود میبیند که برای ورودش تلاش می‌کنند و همواره از آن‌ها میشنود که ما متعهدیم تا تو به آرزوهایت برسی، او تاکنون تنها بوده و نه تنها کسی به خواستههایش توجه نمیکرده خود نیز باوری برای رسیدن به آرزوهایش نداشته و بدینگونه فرد هیجان زده با اطمینان بیش‌تری به آینده‌ی خود مینگرد و فارغ از چرایی ورود و این‌که چرا بدینسان بالاسری از او حمایت میکند و این‌که چگونه تا قبل از ورود او به این سیستم از او حمایتی نمیشده هر روز وابسته به بالاسریهای خود آیندهای شیرینتر از عسل برای خود تصویر میکند و هیچ جایی جز کوئیست را ملجأی رویاهای خود نمیداند.
 
نقطه‌ی عطف این هیجان، خشونت و انکاری است که جهت وابستگی مطلق برای هر فرد به کوئیست به وجود میآید. آن‌چه فرد در گذشتهاش از خودِ خود مشاهده میکند بیچارگی، بدبختی و سر وکلهزدن با مشکلات و ضعف و تأثیرپذیری از آن‌ها بوده است و حال در توهمی آشکار آیندهای درخشان برای او با کوئیست به وجود آمده است و مظهر همه‌ی خوشبختیها و آرزوهای وی کوئیست است و فارغ از هر آرزوی مشروع و نامشروع، این کوئیست است که ملجأی تحقق تمام آرزوهای وی میباشد.
 
اکنون او آماده‌ی اولین قدم الحادی میباشد، تذکر هر روزه و تلقین آن‌چه هدف خوانده می‌شود، تأکید و تبیینی است که فرد را به خلسهای فرو میبرد که فاقد هرگونه خلاقیت و نگاه نقادانه است و دیگر کسی را یارای بیرون آوردن آن نیست. او دیگر هیچ اختیاری از خود ندارد و همواره در پی آرزوهایی است که از تکرار مکرر آن جز آن را نمیتواند ببیند و جز آن را طلب نمیکند.
  
در پروتکل شماره‌ی 5 دانشوران صهیون آمده است: « هیچ خطری بالاتر از ابتکار و خلاقیت فردی نیست. به ویژه اگر خلاقیت با هوش همراه باشد. کاری که از یک فرد مبتکر بر میآید، از میلیونها آدم عامی بر نمیآید، از این رو باید تعلیم و تربیت غیریهودیان را در جهتی سوق دهیم که قوه‌ی ابتکار از دانشآموزان گرفته شود و نطفه‌ی خلاقیت در ذهن آن‌ها خفه گردد.»
 
گزارههای الحادی با تعریفی ویژه از خلاءها و هیجانات به‌وجود آمده کمال استفاده را میبرد و با نفوذی روان‌شناسانه و مرموز هم‌چون ویروسی که هنوز فعال نشده در جای جای ذهن و روح فرد جای میگیرند. در قدمهای پیشرو گزارههای عبادی و پرستشی و هم‌چنین گزارههای نگرشی و جهانبینی ایجاد شده مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.
 
او هر روز به دعا، نیایش و مسلکی نو گرویده میشود و زانو زده رو به آسمان میکند و از تصویر آن‌چه او را مست نموده لذت میبرد. شکر آن‌چه به دست نیاورده آرامشی به او میدهدکه هیجان رسیدن را بالا میبرد. آن‌چه در تصویر ذهنی او به‌وجود آمده عقده‌ی جدیدی را ایجاد میکند که مراسم شکرگزاریش آتش به جان او میزند که زبانههایش تا اعماق وجودش رامی‌سوزاند. در این حال او هر روز مراسمی را انجام میدهد که بار دیگر گزارهای از نیازهای انسانی او را که همان نیاز به پرستش است، ارضا میکند تا در حرکتی الحادی و در مسلکی شیطانی نیاز به پرستش با مراسم ویژه‌ی عرفان کهکشانی ارضا و جایگزین شود.
 
هیجان به اوج خود رسیده و هر روز تکرار میشود و او وابسته‌ی آن تصویری است که برای خود قائل شده است. بالاسری کسی است که او را هدایت میکند و ملجأی تمام اضطراب‌های ناشی از طول زمان نرسیدن به اهداف است. رهبر (لیدر) بالاسری و تصویری که خود برای خود ایجاد کرده تا از گذشته‌ی خفتبار خویش رها شود اکنون هر روز او را میزند و تحقیری دیگر برای او به‌وجود میآورد تا رهبر (لیدر) بالاسری در جهت خواسته‌های خویش او را حرکت دهد.
 
چَشم از او میخواهد تا او را به تصویری که خود برای خود ساخته برساند. سیکل نیاز روحی او در حال تکمیل است. به جهت فطری او نیاز به تبعیت از کسی را دارد، حال او تبعیت از کسی میکند که قرار است وی را به همهچیز برساند. چَشم به کسی میگوید که راهبر اوست.
 
هیجان رسیدن به اهداف، دیدگان او را از همه‌ی غرورها و شخصیتها کور میکند. او از چاله به چاهی افتاده که خود سازنده‌ی آن است و این است جهنم کوئیست.*
 
(*) فاطمه اسماعیلی، پژوهشگر/ انتهای متن/
 
(برگرفته از پایگاه تحلیلی - تبیینی برهان)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.