اکنون به بررسی این موارد پرداخته خواهد شد تا مشخص شود ادعای افراد نام برده تا چه اندازه با واقعیت تناسب دارد:
1. تقویت فرهنگ کار و تولید:
بازاریابی شبکه ای هم فرهنگ کار را تضعیف مینماید و هم فرهنگ تولید. درباره فرهنگ تولید باید گفت که بازاریابی شبکه ای نه تنها تولید ملی را تقویت نمیکند؛ بلکه نیروهای تولیدی کشور را نیز به کارهای غیر تولیدی میکشاند. شرکتهای بازاریابی شبکه ای ده ها هزار نفر که میتوانند فعالیت تولیدی داشته باشند را از کار خود باز نموده و به نوعی دلالی مدرن (بازاریابی شبکه ای) وا میدارد. حقیقت آن است که بازاریابی شبکه ای نه تنها اعضای خود را به تولید وادار نمیکند؛ بلکه آنها را از کار و شغل اصلی خود باز نموده و به فعالیت بازاریابی وادار مینماید. بازاریابی شبکه ای در واقع نوعی دلالی و واسطه گری است و یک کار تولیدی به شمار نمی آید. از طرف دیگر بسیاری از اجناس فروخته شده در این شرکتها خارجی میباشند و حتی از این نظر نیز کمکی به تولید ملی نمیکند. نشانه ناسازگاری این شرکتها با مولفه تولید در اقتصاد مقاومتی آن است که این شرکتها به هیچ وجه افراد را به تولید سوق نمیدهد و فرصتهای شغلی که تولیدگر هستند به هیچ وجه در این شرکتها مورد توجه قرار نمیگیرند. پس جایی برای این ادعا باقی نمیماند که شرکتهای بازاریابی شبکه ای به تولید کمک خواهند کرد.
در مورد تضاد با فرهنگ کار نیز باید گفت که بازاریابی شبکه ای بر خلاف ظاهر آن، روحیه کار را نیز از بین خواهد برد. بازاریابی شبکه ای تنها روحیه پولدار شدن را تبلیغ مینماید و آن همه تلاش برای آن نیست که کار کردن ارزش ذاتی دارد؛ بلکه بخاطر آن است که فرد هرچه زودتر به درآمد برسد و پس از مدتی بازنشسته شود! این یعنی حتی اگر فرد در بازاریابی شبکه ای به موفقیت و درآمد هم برسد، بازنشسته خواهد شد و از دیدگاهی که توسط این شرکتها ترویج میشود، دیگر نیازی به کار کردن نخواهد داشت. به دلیل همین فرهنگ غلط است که یکی از تبلیغات این شرکتها آن است که شما در عرض 5 سال بازنشسته خواهید شد. یعنی بازاریابی شبکه ای تنها پولدار شدن را ترویج مینماید، نه فرهنگ کار را. این در حالی است که اقتصاد مقاومتی نیاز به آن دارد که ملت ما دارای روحیه کار باشند تا اقتصاد ما بتواند در مقابل هجمه ها از خود مقاومت نشان دهد. در فرهنگ اقتصاد مقاومتی، پولدار شدن تنها ملاک نمیباشد؛ بلکه کار کردن ارزش ذاتی خود را دارد و به در کمال انسانی نقش موثری دارد.
بنابراین بازاریابی شبکه ای در تضاد با اقتصاد مقاومتی هم فرهنگ کار را تضعیف مینماید و هم فرهنگ تولید را.
2. اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اصراف:
یکی از آفات یک اقتصاد سالم، مصرف گرایی میباشد. مصرف گرایی در زمانی که توان اقتصادی جامعه کم باشد، آسیبهای بسیاری به اقتصاد کشور وارد مینماید. مصرف گرایی به دو عامل بستگی دارد: عامل اقتصادی که با رونق آن، مصرف گرایی نیز گسترش می یابد. و عامل فرهنگی که در گسترش یا کاهش مصرف گرایی نقش مهمی دارد. مصرف گرایی، سدی در مقابل توسعه است، زیرا مانع از سرمایه گذاری جهت طرح و اجرای زیر ساخت های توسعه می شود. هر اندازه که در درون جامعه تبلیغات ناسالم در سطح بالا و سطح فرهنگ عمومی در حد پایین باشد به همان اندازه نیز امکان پذیرش روحیه ی راحت طلبی و تجمل پرستی بیشتر است. مصرف گرایی سبب شکاف بین طبقات مختلف مردم است. این شکاف طبقاتی که منجر به افزایش تمایز اجتماعی شده، افزایش نفوذ فرهنگ بیگانگان را به همراه خواهد داشت. هر اندازه توزیع ثروت و در آمد در درون جامعه نامتوازن باشد روحیه ی مصرف گرایی رواج و گسترش سریع تری در درون جامعه خواهد داشت. از جمله عوامل مهم در کنترل مصرف: تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری، ارائه ی الگوهای صحیح مصرف و ایجاد زمینه ی مناسب جهت فعالیت اقتصادی ست.
اجناسی که در شرکتهای بازاریابی شبکه ای به فروش میرسند، اکثرا مصرفی هستند و این شرکتها برای رسیدن به پورسانت بیشتر و سود کلان افراد و زیرمجموعه ها را به خرید اجناس مصرفی بیشتر و بیشتر ترغیب مینمایند. این به معنای آن است که بازاریابی شبکه ای در حال ترویج فرهنگ مصرف گرایی است و این با سیاست اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اصراف که یکی از مولفه های اقتصاد مقاومتی است، تضاد و تناقض دارد.
3. حمایت از تولید ملی:
فروش کالاهای ایرانی یکی از قوانین مذکور در آئین نامه فعالیت بازاریابی شبکه ای میباشد. اما متاسفانه برخی اجناس این شرکتها را اجناس خارجی تشکیل میدهد. حتی در بعضی موارد کالاهایی که ادعا میشوند ایرانی هستند، در واقع ساخت یک کشور خارجی است که به سفارش یک شرکت ایرانی تولید شده است و یا نهایتاً در ایران بسته بندی شده است. یعنی برخی از این شرکتها در عمل درصد غیر قابل قبولی از فعالیت خود را صرف حمایت از تولید ملی مینمایند. این در حالی است که فضای تبلیغاتی این شرکتها مملوّ است از این ادعا که این شرکتها در حال حمایت از کالای ایرانی و تولید ملی هستند!!
4. رویکرد جهادی:
رویکرد جهادی به معنای نوعی از فعالیت است که در آن فرد خود را برای دستیابی به آرمانهای الهی به سختی و مشقت می اندازد و برای رضای خداوند این سختیها را به جان میخرد. این نگاه با یک نگاه منفعت طلبانه، سود گرایانه و سرمایه سالارانه تضاد دارد. آموزشهای شرکتهای بازاریابی شبکه ای هر چند در برخی از موارد خود را در پرده ای از دیانت و معنویت پنهان کرده است و در ظاهر بازاریابی شبکه ای را راهی برای سعادت معرفی میکند، اما در حقیقت و باطن، چیزی جز منفعت طلبی و سودجویی نیست. اگر رویای پولدار شدن نباشد و فرد اهل قناعت باشد، به هیچ وجه لیدرها قادر به جذب وی در بازاریابی شبکه ای نخواهند بود! در آموزشهای این شرکتها که از شرکتهایی مانند گلدکوئست به عاریت گرفته شده است، با دست گذاشتن بر نقاط ضعف ذهن افراد و استفاده از مواردی که باعث حقارت فرد در زندگی شده است و بزرگنمایی آن نقاط، فرد وادار میشود که هر چه بیشتر برای به دست آوردن مال و ثروت تلاش کند. پول و ثروت ذاتاً چیز بدی نیست، اما این طرز نگاه به ثروت، موجب پدید آمدن صفات اخلاقی مذموم از قبیل حرص، آز، خدعه، سودجویی و... میگردد. فرد در این نوع نگاه به ثروت و سرمایه حاضر به فعالیت جهادی نخواهد بود! بنابراین بازاریابی شبکه ای از این نظر نیز تناسبی را سیاستهای اقتصاد مقاومتی نخواهد داشت.