آری فقط نتورک نه

خدایا برای همه خوشبختی میخواهم....

آری فقط نتورک نه

خدایا برای همه خوشبختی میخواهم....

آری فقط نتورک نه

**ابتدا تحقیق سپس عمل کنیم**
**ابتدا مشورت سپس باور کنیم**
**ابتدا فکر سپس انتخاب کنیم**
**نظر یادت نره**

آخرین نظرات
نویسندگان
 
چیزی نگذشت که همه این رویاها فروریخت. دیگر از آن خبرهایی که دهان به دهان می‌چرخید و از پولدار شدن همسایه کناری و همکار اتاق بغل دستی خبر می‌داد، خبری نبود. رویاها کابوس شد و سیستم شرکت‌های هرمی دیگر پاسخگوی مردمی فریب‌خورده‌ای که همه دار و ندارشان را راهی این شرکت‌ها کرده بودند، نبود. این بخش مروری است بر همه فعالیت‌هایی که این شرکت‌ها در ایران شروع کردند و حالا با گذشت 14 سال دیگر رد پررنگی از آنها پیدا نمی‌شود.

1376؛ ظهور پونزی

شیو‌‌ه ساده‌ای داشت؛ فردی که از خارج، نامه‎ای به آمریکا ارسال می‌‎کرد، در داخل آن تمبری را که برحسب بهای کشورش خریداری کرده بود می‌‎گذاشت. «پونزی» به مشتریان وعده داده بود که با فروش این تمبر و اختلاف بهای دلار و دیگر واحدهای پول خارجی، سود فراوانی به جیب خواهند زد. به این ترتیب او از افراد ساده‎لوحی که پول‎های خود را پس‎انداز کرده بودند، در سه ساعت یک میلیون دلار دریافت کرد! ماجرایی که به شیوه دیگری در ایران ظهور کرد.

سرآغاز حضور و رشد فعالیت جدی هرمی‎ها در ایران به ماجرای «پنتاگونا» در سال ۱۳۷۶ برمی‌گردد. در این شیوه هرمی‌ هر شخص با ورود به سیستم و واریز کردن یک مبلغ مشخص به‎حساب شرکت و دریافت یک برگ کاغذ، عضو شبکه شده و با دعوت از دیگران برای عضویت در هرم، زیرمجموعه‌های خودش را زیاد می‌کرد. شیوه‌ای که ایرانی‎ها را هوایی کرد تا پول‎های‎شان را بدهند و چند برگ کاغذ بی‎اعتبار بخرند. ماجرایی که عاقبتش این شد که گردانندگان این شبکه هرمی، سایت‌ها و مال و اموال‌شان را مسدود کردند و برداشتند و فراری شدند. حالا نام «سیستم‌های هرمی» وارد ادبیات اقتصادی ایران شده بود و مردم از وجود چنین موضوعی اطلاع پیدا کرده بودند.

1377؛ کوئست متولد شد

شرکت‌های «هفت الماس»، «گلدماین»، «ای‌بی‌ال» و در راس آنها «گلدکوئست» پا به میدان گذاشتند. شاخه‎ها و شبکه انسانی این شرکت در فیلیپین پا گرفته بودند و کم‌کم در کشورهای شرق آسیا مثل مالزی، سنگاپور، اندونزی و هندوستان رشد کرده بود. البته همان زمان هم در برخی از این کشور‌ها با مشکلات حقوقی بسیاری مواجه شد. در سنگاپور اوضاع بدتر بود و پرونده قضایی ویژه‎ای برای مدیران این شرکت باز شد. اما هیچ کدام از این‌ها باعث نشد که این موج تجارت جهانی به خاورمیانه نرسد. هر روز در کنارش شرکت‌های مشابهی متولد می‌شدندکه از شیوه یکسانی استفاده می‌کردند اما فقط شکل و شمایلش را تغییر می‌دادند. برای جلب اعتماد از دست رفته‌ای که دهان به دهان چرخیده بود، کالاهایی را فقط برای موجه جلوه دادن شبکه خود ارائه کردند. سکه و ساعت و زیورآلاتی و هزار نوع شی ظاهرا بار ارزشی که البته با قیمتی بسیار گران‌تر از قیمت واقعی‌شان به فروش می‌‎رسید.

1379؛ سوغاتی مردی از لار

ماجرای آغاز به‎کار «گلدکوئست» در ایران با آشنایی فردی به نام «پیمان.ج» از اهالی لار در شیراز کلید خورد. پیمان به دوبی سفر کرد و ضمن آشنایی با «فیصل.ا» گلدکوئست را با خودش به عنوان سوغاتی به ایران آورد. کسی هنوز شستش خبردار نشده بود که چه خبر است اما شاخه‌های کوئستی شروع کرده بودند به شاخ و برگ پیدا کردن. رسانه‎های وطنی خبر نداشتند چه اتفاقی افتاده؛ فقط نشانه‌هایش لابه‌لای حرف‌های مردم پیدا بود. در گوش همدیگر پچ‌پچ می‌کردند و از راه ساده‌ای حرف می‌زدند که می‌توانند قید همه سختی‌ها را بزنند و یک شبه آرزوهایشان را جلوی چشمانشان ببینند. در همین سردرگمی مردم و مسئولان، دزدی شروع شد.

1380؛ کمرنگی موقت

باب جدیدی از کلاهبرداری باز شده بود اما باز هم خبری از واکنش مسئولان نبود. اقتصاد ایران حالا با معضلی جدی روبه‌رو شده و جیب و اندوخته‌های مردم را تهدید می‌کرد. با وجود اینکه کلاهبرداری این شرکت برای خیلی از کسانی که به‎سمتش رفته بودند، محرز شده بود، اما هنوز خبری از ورود مسئولان به ماجرا نبود. گلدکوئست جایی حوالی میدان مادر در تهران برای خودش دفتر و دستکی دست و پا کرده و با ژستی قانونی و اقتصادی کار خودش را می‌‎کرد. همزمان اما از تب اولیه برای عضویت در این شرکت کمی کم شده بود. هنوز نتوانسته بودند راه درست و درمانی برای تبلیغ و جذب مشتری پیدا کنند.

1381؛ روانشناسی موفقیت جواب داد

آموزش‌های روانشناسی جای خودش را در دسیسه‌های هرمی باز کرد. مقدس جلوه دادن شبکه شده بود راهی برای سواستفاده از تنگدستی و خیالبافی مردم. این سال را می‌‎توان تنفس مجدد دوباره کوئست دانست. کوئست برای بزرگنمایی خود اقدام به تاسیس کمپانی مادری با نام «کوئست اینترنشنال» کرد و چیدمان ظاهری خودش را مانند یک درخت، آرایش داد. در رأسش «کوئست اینترنشنال» بود و در زیرشاخه‎های آن ۱۰ شرکت دیگر قرار گرفتند که گلدکوئست فقط یکی از آن‎ها بود. کمتر کسی از ظاهرسازی‎ توخالی این شرکت‌ها می‌توانست بود ببرد. سیستم گلدکوئست مانند یک دستگاه مکش افتاده بود به جان پول مردم و جیب‌شان را خالی می‌کرد. هر کس با هر ضرب و زوری شده از اقوام و آشنایان پول قرض می‌گرفت تا به این کارخانه رویا بافی بپیوندد. کوئست دوباره بر سر زبان‎ها افتاد.

1382؛ ایران هرمی شد

با جذب 15000 عضو 500000 تومانی در هر هفته، حدود 30 میلیارد تومان ارز را در عرض یک ماه از کشور خارج می‌کردند. شاخه‎های ایرانی کوئست حسابی فعال شده بودند. در پایتخت فردی به‎نام «پوریا م» یکی از سرشاخه‌ها شده و این کلاهبرداری را شاخ و برگ داده بود. کوئست که برای تهرانی‎ها پدیده‎ای جدید و ظاهری عوام‎فریب و وسوسه‎برانگیز داشت با یک رشد قارچ‎گونه توانست افرادی را جذب و تعدادی از آن‎ها را به درآمدهای چند 10میلیونی برساند. «پرستو» به «م»، پردرآمد‌ترین عضو کنونی کوئست پیوست و شیوه کار در منزل و آموزش‎های مبتنی بر علوم روان‎شناسی را رواج داد. حالا تهرانی‎ها پول بیشتری داشتند تا خرج این بازی جدید کنند. گردش سیستم داخلی کشور به 24 میلیارد تومان در ماه رسید.

1383؛ شهرستانی‌ها به میدان آمدند

گلدکوئست اسمش را تغییر داد و جواب گرفت. در شهرهای مختلف و با نام‎های متعدد و مختلفی مثل «کوئست نت»، «کیو آی»، «کوئست»، «کیونت» تورش را برای سرمایه‎های سرگردان شهرستانی‎ها پهن کرد. آنها هم خبر از تهرانی‌ها به گوششان رسیده بود و دار و ندارشان را راهی این شرکت‌ها کردند. این بار تجربه اولیه تجارت هرمی در «لار» تکرار نشد و خیلی از شهرستانی‎ها هم وارد بازی شدند. همزمان در پناه اسم و آوازه‎ای که گلدکوئست پیدا کرده بود، شرکت‎های دیگری هم شکل گرفتند. این شرکت‎ها اگرچه در مقیاس کوچک‎تری فعالیت می‌‎کردند و عمر زیادی هم نداشتند، اما به سهم خودشان پول‎های مردم بی‎خبر از همه جا را بردند. آن اوایل به نان و نوایی رسیدند اما بعد کم‌کم به شاخه‌های بعدی که رسید دیگر از پول خبری نبود.

1384؛ نسل قانون گریزان بزرگ‌تر شدند

فاصله یکساله ۸۳ تا ۸۴ را می‌‎توان سال‎های طلایی فعالیت کوئست دانست. مخصوصا اینکه در سال ۱۳۸۴ با حضور شرکت دیگری به‎نام «سوئیس کش» انواع و اقسام دیگری از کلاهبرداری به شیوه هرمی از طریق گرفتن سرمایه از مردم و وعده سودهای گزاف از راه رسیدند و سرمایه‎های کلانی را به جیب زدند. از آن به بعد سیستم‎های دیگری مثل «پالینور»، «فایننسرز»، «گالف» و... به‎وجود آمد و این روند جدید کلاهبرداری در دسیسه‎های هرمی ادامه پیدا کرد. فقط گلدکوئست در کمتر از دو سال فعالیت جدی توانست تعداد اعضای خود در ایران را به بیش از ۸۰۰ هزار نفر برساند. هنوز هیچ خبری از مسئولان نبود. هر چند برخی رسانه‎ها جسته و گریخته درباره فعالیت شبکه‎های هرمی هشدارهایی داده بودند، اما نخستین اقدام رسمی و قانونی علیه این جریان تابستان سال ۱۳۸۴ و با تصویب قانون منع فعالیت‎های هرمی آغاز شد. فقط اعلام تصویب چنین قانونی کافی بود تا خیلی‎ها قید کوئست را بزنند. به این ترتیب، این شرکت با رکودی جدی روبه‎رو شد تا جایی‎که «م» و جمعی از لیدرهای دیگر به دوبی فرار کردند و از آنجا مدیریت کارها را در دست گرفتند. از این‎جا به بعد هر اقدامی که در قالب شرکت‎های هرمی انجام می‌‎شد، از نظر قانون جرم بود؛ اما سران کوئست دست‎بردار نبودند. همین سال «ویجی اسواران» در همایش سال ۲۰۰۷ ترکیه گفت: «ایران راه فتح دنیا برای من است.»

1385؛ سبک پول-پتو

وعده پرداخت سود 20 تا 40 درصدی جواب داد. شرکت‎های هرمی و گلدکوئست که تا پیش از این رسما فعالیت می‌‎کردند زیرزمینی شدند و این آغاز دوره جدید کوئستی‎ها در ایران بود. «حسین غ.» به مجموعه «عطا ب.» اضافه شد و توانست در مدت کوتاهی مجموعه بزرگی را ساماندهی کند. سبک جدیدی از کار در کوئست به‎وجود آمد که بنایش را بر جذب افراد از شهرستان گذاشته بود. «حسین غ.» با تمرکز روی اقشار محروم مخصوصا شهرستانی، سبک «پول - پتو» را آغاز کرد. در این روش با شهرستانی‎ها تماس می‌‎گرفتند و از آن‎ها می‌‎خواستند که با یک پتو و ۳ میلیون پول به تهران بیایند!

1387؛ طرح‌ها برملا شد

طرح‌های کلاهبردارانه و دسیسه‌های هرمی بر ملا شد اما شیوه‎های جدید فعالیت در کوئست هم جواب داده بود. با این‎که فعالیت این شرکت غیرقانونی اعلام شده بود، رسانه‎ها جدی‎تر به میدان آمده بودند و مراجع هم با تحریم درآمد ناشی از فعالیت در این شبکه‎ها، حجت را بر متدینان تمام کرده بودند، اما بازار کوئست همچنان داغ بود. دفا‌تر کاری کوئست همان آفیس‎ها در جای‎جای شهر‌ها و حتی روستا‌ها به‎وجود آمدند. در این سال‎ها مسئولان ارشد کوئست، چنان برای حضور در ایران تلاش می‌‎کردند که گویی این شرکت تنها برای فعالیت در ایران به‎وجود آمده است. اختصاص نماینده ویژه شرکت برای ایرانیان به‎نام «سوزان کمری» و ایجاد دفتر پشتیبانی مستقل «گلدن پوینت» در دوبی به منظور پشتیبانی و ارسال محصولات به‎صورت قاچاق به ایران از مهم‌ترین این اقدامات بود.

1389؛ در سراشیبی سقوط

اواخر سال 88 با مصوبه شورای عالی امنیت ملی، ماموریت کنترل قطعی شرکت‌های هرمی به دلیل توسعه تهدیدآمیز این پدیده به وزارت اطلاعات محول شد و فعالیت شرکت‎های هرمی جنبه امنیتی پیدا کرد. سالی که خبر عجیب دیگری هم در روزنامه ایران تیتر یک شد و از قانونی شدن سیستم گلدکوئست در ایران خبر دادند! در آخرین روز اردیبهشت سال ۱۳۸۹ عملیات بزرگ ماموران این وزارتخانه برای پایین کشیدن کرکره این شرکت‎ها آغاز شد. با شروع عملیات «انهدام بزرگ» نسخه ۴۱۰ دفتر هرمی و 6400 نفر در تهران و در نصف روز پیچیده شد. این عملیات بعد از ساماندهی هزار و ۲۰۰ گزارش مردمی انجام شد. دفتر‎ها پلمب و محتویات آن‎ها ضبط شدند. البته در مسیر همین عملیات بود که جزئیات جدیدی از شیوه فعالیت گلدکوئست به دست آمد. وزارت اطلاعات اعلام کرده که به‎زودی و با انجام عملیات‎های جدیدی باقی‎مانده این شرکت‎ها را نیز جارو خواهد کرد و البته همزمان هم برای جایگزینی فعالیت‎های سالم شبکه‎ای، برنامه را آغاز خواهد کرد.

1390؛ پایان یک کابوس

با متمرکز شدن فعالیت‌های وزارت اطلاعات و همکاری مسئولان و کارشناسان مبارزه‌ای همه جانبه با این سیستم کلاهبرداری جواب داد. حالا همه در ادارات دولتی و خصوصی، تشکل‌های نظامی و غیرنظامی و بین زنان و مردان ایرانی متوجه شده بودند که همه این کارها و وعده‌های شرکت‌های هرمی خیالی باطل و کابوسی طولانی بود. هر چند خوب حواستان را جمع کنید؛ شیطنت‌ آدم‌ها هر روز رنگ و لعاب جدید پیدا می‌کند!

منبع:http://www.mashreghnews.ir/fa/news/89376/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87-%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DA%AF%D9%84%D8%AF%DA%A9%D9%88%D8%A6%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.